جمله های رمانتیک

 

همیشه انقدر ساده نرو و مگذر

 لااقل نگاهی به پشت سرت کن

 شاید کسی در پی تو می دود

 و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند

 و تو... هیچ وقت او را ندیده ای

به من میگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم

  باورم نمی شد . . . فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . !

سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم

هرگاه دلت هوایم را کرد

 به آسمان بنگر و ستارگان را ببین

 که همچون دل من در هوایت می تپند

کاش می شد بار دیگر سرنوشت از سر نوشت

 کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت

کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست

 با محبت , با وفا , با مهربانیها نوشت

 کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان

 داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت

 کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود

 کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت

یادت در ذهنم و عشقت در قلبم

 و عطر مهربانیت در تمام وجودم است

 عزیزم محبت را در پاکی نگاهت

 و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم

 وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است

یافتن دوستان خوب سخت است

 سخت تر از آن ترک آنهاست

 فراموش کردنشان غیر ممکن است

اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد

 به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد

بی احساس ترین کلمه :بی تفاوتی است مراقب آن باش

 دوستانه ترین کلمه :رفاقت است از آن سوءاستفاده نکن

 زیباترین کلمه :راستی است با آن رو راست باش

 زشت ترین کلمه :دورویی است یک رنگ باش

عشق آن نیست که به هم خیره شویم!

 عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم

اگه شدم عاشق تو نذار که بی تاب بمونم

لالایی شبام تویی نذار که بی خواب بمونم

دارم برات شعر می خونم شاید به یادم بمونی

فقط یه چیز ازت می خوام همیشه عاشق بمونی

هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که

 نمی توانی او را ببخشی

 بدان که اشکال در کوچکی روح توست نه در بزرگی گناه او

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟گفت نه

 گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟

گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا

دختره چشماش پر از اشک شد و هیچی نگفت

پسره بغلش کرد وگفت:

تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی

تورودوست ندارم چون عاشقتم

 اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم

عزیز جان من: من برای مرگ خود یک بهانه می خواهم

 یک بهانه ی پوچ عاشقانه می خواهم

 از غمی که می دانی با تو بودنم مرگ است بی تو بودنم

 هرگز گر بهانه این باشد من بهانه می گیرم عاشقانه میمیرم 

 می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی

 می رسد روزی که مرگ رو باور کنی

 می رسد که تنها در کنار قبر من

 شعر های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

دلتنگی هایم را باد به تمسخر می گیرد

 و پاییز با رنگ زرد بر آن طعنه می زند

 چه کنم که دلم از غربت خیس جاده ها می گیرد

 و ترانه های زخمی سینه ام می شکافد

چه کنم که در خلوت تنهاییم هر شب

 دلم یکریز می شکند و ابر بهاری

 یک لحظه آرام و قرار ندارد

 چه کنم که دریای دلم طوفانی است

اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن

 اگر خداحافظی در راه است سلام نکن

 اگر دستی را گرفتی رهایش نکن

 دفتری که بسته شد دیگه بازش نکن

 قلبی که شکسته شد دیگه نآزش نکن

نسیم دلنواز و روح انگیز عشق را

 تا آخرین لحظه حیات  در دل نگه میدارم

 تا در آن لحظه هم عاشق باشم

 و در آخرین برگ خداحافظی ام می نگارم

عشق برایم یک عادت بود،

یک حاجت بود که من ازمعبودم گرفتم و به محبوبم هدیه کردم

زندگی گل زردى است بنام غم

  رنگ سرخیست بنام عشق

  فریاد بلندیست بنام آه

  مروارید غلطانیست بنام اشک

  آینه ایست بنام دل

اشکیست که خشک می شود

  لبخندیست که محو می شود

 و یادیست که در عالمه فراموشی می ماند

تو در من آن تب گرمی که آبم می کند کم کم

 نگاهت نیز چون مستی خرابم میکند کم کم

 منم آن کهنه دیواری به جا از قلعه های سنگ

 که باد و آفتاب آخر خرابم میکند کم کم

اگر بهترین دوستم نیستی پس لااقل بهترین دشمنم باش

 اگر غمخوارم نیستی لااقل بزرگترین غمم باش

 هر چه هستی همیشه بهترین باش

 چون بهترین ها همیشه در یاد خواهند ماند

 پس لااقل در بدترین خاطره هایم بهترین باش 

www.ador.blogsky.com